پایان بزرگترین خاطره...

ساخت وبلاگ
دلم برایت تنگ میشود پدربزرگ دلسوز و مهربانم

دلم تنگ میشود برای داستانهایت از شاهنامه و فرهنگ

دلم تنگ میشود برای تمام فریادهای عدالت خواهیت که به گوش کسی نرسید

دلم تنگ میشود برای خوشحالیهای عمیقت برای هر پیشرفت فرزندانت

دلم تنگ میشود برای دعاهایی که از ریشه ی وجودت برای سرافرازیمان میکردی

دلم تنگ میشود برای روزهایی که حسرت دیدارت را داشتم و از من دور بودی

دلم تنگ میشود برای عاشقانه های تو و مادربزرگ

دلم تنگ میشود برای خانه ی پدربزرگ و قنات و ذوق گرفتن ماهی از برکه ی باغچه ی خانه ات

دلم تنگ میشود برای تمام احترامی که داشتی

دلم تنگ میشود برای رفاقتی که بامن داشتی

دلم تنگ میشود برای تمامه خاطراتی که برایمان ساختی

باورم نمیشود که دیگر نیستی و من شتابان در مسیر رسیدن برای دیدار ابدیت هستم

تو دیگر چشمانت را بستی و فردا را نفس نخواهی کشید

میدانم بزرگترین نگرانیت، وضع حال مادربزرگ بود که داغ جوان، کمرش را خمیده بود

خداوند روحت را قرین رحمت بی پایان خود گرداند انشالله

روحت شاد

دختران عفیف***پسران غیور...
ما را در سایت دختران عفیف***پسران غیور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3bamjavan1 بازدید : 141 تاريخ : يکشنبه 19 اسفند 1397 ساعت: 21:16